من درنگ میکنم
تو درنگ میکنی
ما درنگ میکنیم
خاک و میل زیستن دراین لجن
می کشد مرا
تو را به خویشتن
لحظه لحظه باضمیر خویش جنگ میکنیم
همچو ان پیمبر سپید موی پیر
لحظه ای که پور خویش را به قتلگاه میکشید
از دو سوی
این دو بانگ را
به گوش می شنید
بانگ خاک سوی خویش
و
بانگ پاک سوی خویش
هان چرا درنگ
باضمیر ناگزیر خویش
جنگ
این صدای او
صدای ما
صدای خوف یا رجای کیست؟؟
((کدکنی))